correspondence bias

تمایل متناظر

تمایل متناظر

 

Correspondence Bias
وقتی یک نفر در اتوبان خیلی تند حرکت می کرد و سعی می کرد خودش را به هر نحو جلو بیندازد، پیش خودم می گفتم “عجب آدم …!” و چند تا لیچار بارش می کردم.
وقتی هم که یک نفر در اتوبان خیلی کند حرکت می کرد و جلوی سرعتم را می گرفت باز می گفتم “عجب آدم …!” و باز چند تا لیچار بارش می کردم.
چند روز پیش مطلبی راجع به “تمایل متناظر” و مفهوم آن در روانشناسی در یک کتاب خواندم. آزمایشات در روانشناسی مدرن ثابت کرده اند که ما وقتی عملی از کسی می بینیم، تمایلمان به این است که آن عمل را به “شخصیت” او نسبت دهیم و نه “موقعیت”. یعنی بجای اینکه فکر کنیم کسی که با اتومبیل تند می رود، شاید مریض دارد و یا یک کار خیلی ضروری دارد (یعنی به جای اینکه به موقعیت توجه کنیم) راجع به شخصیت او قضاوت می کنیم و می گوییم “چه آدم …!”. وقتی یک نفر داد و بیداد می کند می گوییم “چه شخصیت” عصبی و پرخاشگری دارد و فکر نمی کنیم که شاید “موقعیت” او در آن لحظه بر اثر صدها فشار در زندگی از یک آدم آرام و منطقی یکباره عصبی و غیر منطقی اش ساخته است.

“تمایل متناظر” در تمام انسانها هست و تمام انسانها ما را ار روی “عمل” و نه “موقعیت” قضاوت خواهند کرد. تمایل متناظر اگر از بین رفتنی بود پیامبران الهی این صفت نه چندان خوب را از ما می زدودند، اما حتی آنها هم ناموفق بودند. بنده هم قصد از بین بردن آن را ندارم.

فقط فکر کردم که اگر بدانیم چنین “تمایل متناظری” در هر آدم هست، سعی کنیم قضاوتهایمان عادلانه تر باشد.

 

پانوشت: ترجمه از Correspondance Bias به “تمایل متناظر” به نظر خودم هست که البته بدون شک بدون نقص نیست. Bias را “سو گیری” نیز ترجمه می کنند و چون سو گیری کلمه ای فارسی است قاعدتا از “تمایل” بهتر است. “متناظر” به نظرم جایگزین خوبی است چون به دو مفهوم متناظر با هم در این اصطلاح اشاره شده است و شخصیت را متناظر با موقعیت در نظر گرفته است.

 

با تشکر

فرهاد مقدم سلیمی

پاسخی بگذارید