اصول بنیادی در تحلیل سهام

اصول بنیادی در تحلیل سهام

اقتباس از کتاب Technical Analysis نوشته Thomas Mayers
ترجمه از فرهاد مقدم سلیمی

تحلیل بنیادی

اصول بنیادی در تحلیل سهام

در تحلیل بنیادی، تمام عوامل مؤثر در اقتصاد، از جمله تولید، توزیع، عرضه، تقاضا و درنهایت، مصرف را باتوجه به گردش سرمایه و سیاست‎های پولی مبتنی بر داده‎های مالی، مورد توجه قرار می‎دهیم.

بینادگرایان برای تحلیل موفق سهام باید حداقل «هفت» سرفصل مهم را درنظر بگیرند[۱] :

۱٫ عایدی هر سهم در دوره جاری (EPS) ومقایسه آن با عایدی هر سهم در دوره مشابه سال قبل.

۲٫ EPS سالیانه سهام و مقایسه آن با EPS سال قبل (و لحاظ نمودن افزایش یا کاهش آن نسبت به سنوات قبل).

۳٫ گروه صنعتی که سهام متعلق به آن است، محصولات جدید موجود در این گروه، تغییرات گروه و مدیریت شرکت صاحب سهم و …
۴٫ عرضه و تقاضای سهام.

۵٫ « پیشرو »[۲] یا « پیرو»[۳] بودن سهام (توضیح اینکه بعضی سهم‎ها در گروه خود پیشرو هستند و دیگر سهم‎ها از حرکت آنها تبعیت می‎کنند، درحالی‌که برخی سهم‎ها دنباله‎رو دیگران هستند).

۶٫ مالکیت سهام (اینکه چه اشخاص حقیقی یا حقوقی صاحبان اصلی سهام هستند).

۷٫ جهت بازار و شاخص‎یابی.

اکنون به بحث اصلی خود که همان «تحلیل تکنیکی» است، باز می‌گردیم.

عنصر انسانی در بازار

قیمت سهام (یا به‎طور کلی،‌ اوراق بهادار) اطلاعات فراوانی را در خود دارد. قیمت، نقطه توافق خریدار و فروشنده است. قیمتی که سرمایه‎گذار مایل به خرید یا فروش سهام است، بیشتر از هرچیز، به انتظارات خریدار یا فروشنده باز می‎گردد. اگر سرمایه‎گذار انتظار بالا رفتن قیمت سهام را داشته باشد، آن را می‎خرد و اگر انتظار پایین رفتن قیمت را داشته باشد، سهام را می‎فروشد.

همین چند جمله ساده‎ای که در بالا آوردیم، همانند جمله کوتاهی که از «پری کوفمان» در ابتدای این بحث آوردیم، بسیار ساده و درعین حال، بسیار پیچیده و عمیق است. این جملات که تقریباً هرکس آن را می‎داند، دلیل اصلی چالش در پیش‎بینی قیمت سهام است، زیرا با انتظارات و پیش‎بینی‎های «انسان» سر و کار دارد.

هیچ انسانی را نمی‎توان به‎صورت کمی، بررسی و پیش‎بینی نمود. به‎طور مثال، خوشحالی و ناراحتی یا عصبانیت را نمی‎توان به‎صورت عدد بیان کرد و پیش‎بینی کرد که شخصی در آینده، چه وقت خوشحال یا ناراحت است. این حقیقت واضح و روشن باعث می‎شود سیستم‎های مکانیکی که حاصل تفکر و فن‎آوری انسانی هستند، از انطباق کامل با روحیات انسان عاجز بمانند. از همین‎رو، می‎توان مطمئن بود که بسیاری از تصمیمات دنیای سرمایه‎گذاری، براساس معیارهای غیراقتصادی و منطقی اتخاذ شده‎اند.

چگونگی روابط با خانواده، همسایگان، همکاران، ترافیک روزانه، درآمد، موفقیت‎ها و شکست‎ها، همگی بر اعتماد به نفس، انتظارات و تصمیم‎گیریها تأثیر می‎گذارند.

قیمت سهام، توسط تمام اقشار اجتماع،‌ از مدیران مالی گرفته تا اشخاص عادی، دانش‎آموزان و دانشجویان، پزشکان و مهندسان، وکلا و حقوقدانان، کارگران و کارمندان و به‎طور کلی، تک تک آحاد ملت (ثروتمند یا فقیر) تعیین می‎گردد. این تنوع بازیگران بازار (که امید است روزافزون باشد) غیرقابل پیش‎بینی بودن سهام و عنصر هیجان را تضمین می‎نماید.

هیچ‎کس کاملاً امیدوار و هیچ‎کس کاملاً ناامید نیست.

نقص بزرگ تحلیل بنیادی

اگر شما نیز مدتی از روش تحلیل بنیادی استفاده کرده‎ باشید، بدون شک متوجه شده‎اید که در بسیاری اوقات، سهام شرکت سود ده، برای مدت نسبتاً طولانی کاهش می‎یابد یا سهام شرکت زیان ده در مدتی کوتاه، به مقدار قابل توجهی افزایش می‎یابد.

اگر همه ما منطقی بودیم و می‎توانستیم احساسات خود را از تصمیمات سرمایه‎گذاریمان تفکیک نماییم،‌ آنگاه روش تعیین قیمت سهام براساس سود آینده یا همان «تحلیل بنیادی»، به نحو درخشانی درست کار می‎کرد و از آنجا که انتظارات کاملاً منطقی داشتیم، قیمتها تنها هنگامی تغییر می‎کرد که اطلاعات سهام منتشر می‎شد. اما در بازار واقعی این حالت هرگز اتفاق نمی‎افتد. همان‌طور که گفتیم، بازیگران بازار، بارها و بارها شرکت‎هایی را با سودهای بالا دیده‎اند که سقوط کرده‎اند و شرکت‎های زیان دهی را نیز دیده‎اند که سهامشان به نحو چشمگیری افزایش داشته است.

اولین کسی‎که این موضوع اساسی را در بازار سرمایه دریافت، « چارلز داو»[۴] بود که می‎توان او را بنیان‎گذار « تحلیل تکنیکی » نامید. وی برای اولین‎بار در سال ۱۹۰۰ میلادی، براساس اطلاعات هر سهم، « نظریه داو»[۵] را تدوین کرد. بیشتر مطالعات او براساس «میانگین صنعتی داو جونز»[۶] و بوجود آوردن این شاخص مهم بود. داو متوجه شد که روند بازار صرفاً از سود و زیان و اطلاعات مالی شرکت‎ها تبعیت نمی‎کند، بلکه عوامل دیگری نیز در این زمینه تأثیر دارند. به‎نظر داو، بازار در عین بی‎نظمی،‌ نظم خاصی دارد.

art5

 

به نظر داو، نوسان قیمتهای بازار را می‎توان به سه بخش تقسیم کرد:

الف) «نوسانهای اولیه»[۷]: این نوسانها، «بازارهای افزایشی»[۸] و «بازارهای کاهشی»[۹] نامیده می‎شوند. در بازارهای افزایشی، قیمتها برای چند سال رو به بالا می‎روند. از طرف دیگر، در بازارهای کاهشی، قیمتها برای چند ماه یا چند سال رو به پایین می‎روند.

ب) «نوسانهای ثانویه»[۱۰] : در این نوسانها، قیمتها به مدت چند ماه بالا می‎روند. این حالت تحت‎عنوان دوره «تعدیلات» یا «تصحیحات»[۱۱] معروف است.

پ) «نوسانهای روزانه»[۱۲]:‌ این نوسانها، نوسانهای روزانه تصادفی و بدون مفهوم هستند. تحلیلگران تکنیکی بازار برای تعیین روندهای بازار یا تعیین روند تک تک سهام، از نظریه داو استفاده می‎کردند (این روش اکنون به‎صورت‎های دیگر درآمده است). نمودار هندسی نظریه‌ داو در شکل ۱ آمده است.

۱ این هفت سرفصل را «گوروی» بازارسرمایه «ویلیام اونیل» (William Oneil) در روشی موسوم به CANSLIM تهیه و تدوین کرده است.

[۲] Leader

 

[۳] Laggard

 

[۴] Charles Dow

 

[۵] Dow Theory

 

[۶] Dow Jones Industrial Average

 

[۷] Primary Movements

 

[۸] Bull Markets

 

[۹] Bear Markets

 

[۱۰] Secondary Movements

 

[۱۱] Corrections

 

[۱۲] Daily Movements

پاسخی بگذارید